مستند «تنها، نترس، بدون سلاح» رونمایی شد
تاریخ انتشار: ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۷۹۱۰۷۷
فیلم مستند «تنها، نترس، بدون سلاح» با کارگردانی منوچهر رمضانی در موسسه فرهنگی هنری اندیشه شهید آوینی رونمایی شد.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، فیلم مستند «تنها، نترس، بدون سلاح» با کارگردانی منوچهر رمضانی عصر امروز شنبه ۳۰ اردیبهشت با حضور جمعی از خلبانان شناسایی و شکاری دوران دفاع مقدس در مؤسسه فرهنگی هنری اندیشه شهید آوینی رونمایی شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
عنوان این مستند، ناظر به شعار گردان شناسایی و رویکرد کلی هواپیمای شناسایی است که هیچ سلاحی حمل نمیکنند و وظیفه دارند با پرواز در منطقه دشمن، اقدام به عکس و فیلمبرداری کرده و موقعیتهای مختلف دشمن را به اطلاع نیروهای خودی برسانند.
نکته جالبتوجه درباره این مستند، درگذشت دوتن از راویان حاضر در آن است که طی چندماه گذشته به یاران شهیدشان پیوستهاند. ایندوتن عبارتاند از فرجالله فرسیابی و محمود کنگرلو که هرکدام عکسهای بااهمیت و حیاتی خاصی را در سالهای دفاع مقدس ثبت کرده و به بخش تفسیر گردان ۱۱ شکاری رساندند. همچنین در این فیلم با امیران خلبان ناصر رضوانی، علیرضا نمکی و جمعی از امرا و فرماندهان نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران گفتگو شده است.
یکی از موضوعات مهم جنگ که مربوط به آزادسازی خرمشهر است و در این فیلم به آن پرداخته شده، انهدام پل استراتژیک و مخفی عراق روی خرمشهر توسط امیر خلبان محمود اسکندری و کمکخلبانش اکبر زمانی است که با استفاده از عکس هوایی خلبان بهرام ای کانی و فرجالله فرسیابی گرفته و موقعیتش افشا شد. انهدام این پل باعث محاصره ۱۹ هزار نیروی عراقی در خرمشهر و سپس آزادسازی این شهر از دست نیروهای اشغالگر بعثی شد. البته در آزادسازی خرمشهر و زدن ضربه نهایی بر پیکره ماشین جنگی صدام حسین، در کنار بمباران پل روی اروندرود توسط اسکندری نباید عملیات بمباران جاده عقبنشینی دشمن توسط آزاده خلبان حسینعلی ذوالفقاری را که منجر به اسارت او و کابینعقبش محمدعلی اعظمی شد، فراموش کرد.
مراسم رونمایی از مستند «تنها، نترس، بدون سلاح» با حضور امیران خلبان محمود ضرابی، والی اویسی، نیکوکار، تورج ملکمحمدی، محمدرضا ملکی، علیرضا رودباری رئیس مرکز مطالعات و تحقیقات راهبردی نیروی هوایی بهروز حاججعفری افسر لابراتوار گردان ۱۱، احمدرضا امیری افسر تفسیر عکس و محسن شیرمحمد پژوهشگر نیروی هوایی و مشاور کارگردان این مستند همراه بود.
این اثر مستند ساعت ۲۳ روز چهارشنبه سوم خرداد ۱۴۰۲ همزمان با سالگرد آزادی خرمشهر از شبکه یک سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش میشود.
منبع: خبرگزاری دانشجو
کلیدواژه: دفاع مقدس نیروی هوایی ارتش نهاجا بدون سلاح
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۷۹۱۰۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
«آدرخش و رقص فانتومها» در نمایشگاه کتاب طنین میاندازد
به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «آذرخش و رقص فانتومها» شامل خاطرات آزاده خلبان حسینعلی ذوالفقاری نوشته صادق وفایی بهتازگی توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده و در سی و پنجمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران عرضه میشود.
اینکتاب پس از «بیگانه با ترس» و «شبح دوستداشتنی»، سومینکتابی است که صادق وفایی درباره خلبانان نیروی هوایی بهویژه خلبانان شکاری بمبافکن فانتوم F4 نوشته است.
حسینعلی ذوالفقاری متولد ۱۳۳۰ است که پس از ورود به نیروی هوایی، برای آموزش به آمریکا اعزام شد و پس از بازگشت به ایران، هواپیمای فانتوم را برای پرواز انتخاب کرد. ذوالفقاری یکی از خلبانان پایگاه سوم شکاری همدان بود که در دوران خدمت خود با خلبانان و اسطورههایی چون قاسم پورگلچین، محمود اسکندری، داریوش ندیمی، فرجالله براتپور، جلیل پوررضایی و … همراه و همنفس بوده است. او از چهرههایی چون شهید مصطفی چمران، شهید احمد کشوری و ابوالحسن بنیصدر نیز خاطراتی دارد.
اینخلبان پس از پیروزیهای مراحل مختلف عملیات بیتالمقدس که بهمرور باعث آزادسازی خرمشهر شدند، در روز ۱۸ اردیبهشت یعنی یکروز پس از بمباران موفق پل استراتژیک و شناور عراق روی اروندرود توسط محمود اسکندری، در ماموریت بمباران ۴ کیلومتر از جاده عقبنشینی نیروهای دشمن در جاده جفیر _ طلاییه، مورد اصابت پدافند زمین به هوا قرار گرفت و با محمدعلی اعظمی خلبان کابین عقب خود بهطور ناگهانی از هواپیما خارج شد و به اسارت دشمن درآمد. او با تحمل بیش از ۸ سال اسارت و بودن در جمع اسرای مفقودالاثر، شهریور ۱۳۶۹ به میهن بازگشت.
ذوالفقاری از بازگشت از دوران اسارت، در قامت خلبان مسافربری به خدمت پرداخت و چندسال پیش بازنشسته شد.
خاطرات امیر آزاده خلبان ذوالفقاری در «آذرخش و رقص فانتومها» در ۹ فصل تدوین شدهاند که عناوینشان به اینترتیب است: «اتاق بازجویی و آنزن نامحترم»، «در ایران اجکت نداریم!»، «پشت پیکر شهدا پناه گرفتهایم!»، «مبارزه با دیوارهای زندان»، «شیر حلال!»، «رقص باله فانتومها بین درهها»، «رویای آنبانوی رویپوشیده»، «نقشه فرار» و «برنمیگردید، زنده بمانید و بپرید بیرون!».
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم؛
* بعد از اچ ۳، عملیاتهای مهم ثامنالائمه، فتحالمبین و بیتالمقدس را داشتیم.
بله.
* که شما در پایان بیتالمقدس اسیر شدید. گفتید در بازجویی استخبارات وقتی نگهبان بالای سرتان به گردنتان ضربه میزد، چون قبلاً یک اجکت دیگر داشتید، درد شدیدی به گردنتان و ستون مهرهها هجوم آورد. فکر کنم الان به خاطره اولین اجکتتان رسیدهایم؛ زمستان ۱۳۵۹ پیش از آنکه در فروردین ۱۳۶۰ حمله به اچ۳ انجام شود.
بله. مربوط به بمباران العماره است که در مسیر برگشت از آن، اسکندری ناگهان سایت موشکهای عراقی که دزفول را بمباران میکردند، دید.
زدن العماره دوبار انجام شد. بار اول هشتفروندی بودیم با لیدری براتپور. اسکندری هم سابلیدر بود. ده روز بعد گفتند: «آنجا محل تجمع نیرو است. بروید بزنید!» طبق معمول، بمبهای خوشهای مال من بود. تمام بمبها را در ارتفاع دویستپایی میزدیم، ولی این را باید صدپا میرفتی بالا. وگرنه مسلح و فعال نمیشد.
در مرتبه دومی که رفتیم العماره را بزنیم، من چیزی از هدف و تجمع نیرو ندیدم. برای همین گفتم حیف است بمبهای گران خوشهای را که برای بیتالمال است، هدر بدهم. لاشه تانک و نفربر جلویمان بود. بههمینخاطر نزدیم و برگشتیم. سر همین عقیده بود که من ششبار با بمب برگشتم و نشستم.
* که خیلی کار خطرناکی است!
بله. بعضیها هم بودند که بمبهایشان را در مناطق پرتوپلا میزدند. نزدیک مرز ناگهان دیدم یکی از هواپیماها دارد با مسلسل جایی را میزند. صدایش در رادیو آمد. اسکندری بود: «بچهها هرکه هرچه دارد خالی کند اینجا. همانسایتی است که دزفول را میزند. کی بمب دارد؟» گفتم: «ذوالفقاریام جناب سرگرد! دارمتان!» گفت: «حسین، یاابوالفضل! همان سایت است! بزنش!» اینجا بود که حاجیات دیوانه شد. بمب و مهمات داشتم دیگر! اسکندری هم که گفته بود. دیگر حجت تمام بود. گفتم خدایا شکرت! چون افت داشت بمبهایم را نزده برگردم! ولی نمیخواستم بمبها را هدر بدهم و روی تانک سوخته مصرفشان کنم.
اینکتاب با ۲۳۶ صفحه و شمارگان هزار و ۲۵۰ نسخه منتشر شده است.
کد خبر 6093057 فاطمه میرزا جعفری